سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیه سیدالشهدا علیه‌السلام و ورود کاروان به کربلا

شاعر : علیرضا خاکساری
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت می‌کنم            جز حرم جایی روم احساس غربت می‌کنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم            لذتش را با تمام شهـر قـسمت می‌کنم


گریۀ در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل            اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم

راه او یعـنـی همان إِنَّا هَـدَینـاهُ الـسَبـیل            بچـه‌هـایم را بدین گونـه هدایت می‌کـنم
حولۀ احرام من شال عزای روضه‌هاست            حـاجی کـربـبـلایم قـصد قـربت می‌کـنم
دور شش گوشه‌ش ذکر تلبیه سر می‌دهم            من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کـنـم
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست            تا نفس دارم درِ این خانه
خدمت می‌کنم

کنج هیأت تا بگیرم اذن خدمت سرخوشم            من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم
حُبّ مولایم برای من ملاک دوستی‌ست            من فقط با دوستدارانش رفـاقت می‌کـنم
زینت امروز روضه خون “زین الدین” هاست            از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم
با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس            یـادی از نـطق امـام پـیـر امّت می‌کـنـم
امتـداد روشن “هـیـهـات من الـذلـه” را           
در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم
باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب            با حسین عصر خود تجدید بیعت می‌کنم
هم خودم هم بچه‌هایم هم پدر هم مادرم            هرچه دارم را فقط خرج
ولایت می‌کنم
من به امید اجابت روز و شب با سوز دل            در قـنـوت خود تمنـای شهادت می‌کـنـم
آمدم امـشب بـخوانـم از
شـهـیـد کـربـلا            روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم
با سلام گـریه دار “یا لثـارات الحسین            هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم
زینب و کرب وبلا مرثیه‌ای مکشوفه است            به خود آقـا قـسـم دارم رعـایت می‌کـنم

روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد            گریه کرد از غصه، اما باز هم کم گریه کرد
نه فقط یعـقـوبی از هجر نـگاه یوسفـش            بلکه حتی آیه‌آیه سـورۀ غـم گـریه کرد
پابه پای
ناله‌ام در عرش موسی ناله زد            پابه پای گریه‌ام عیسی بن مریم گریه کرد
پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او            جبرئیل از روضه‌هایش خواند و آدم گریه کرد
فاطمه منـزل به منـزل از منـا تا نـیـنوا            در میان قـافـله از فـرط ماتم گریه کرد
قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت            بی‌گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد
کربلا با غـربـتـش آمد به استـقـبال‌شان            کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد
با تـماشـای عـلی در زیر هـرم آفـتـاب           
کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد

پیش چشمانش تداعی می‌شود صحرای خون
می‌تراود از لـبـش إنـا الـیـه راجـعــون

دارد از یک سو سنان همراه لشگر می‌رسد            شمر از سویی دگر با چند خنجر می‌رسد
هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله            هم صدای کیسه‌های مملو از زر می‌رسد
این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه            آن طرف نیرو ولی چندین برابر می‌رسد
نه فـقـط تازه نـفس‌هایی شبـیه حـرمـلـه            پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می‌رسد
هرچه که دارم تصور می‌کنم انصاف نیست            گـلۀ گـرگی برای یک کـبـوتر می‌رسد
هر که نعل تازه از
بازار کوفه می‌خرد            ساعـت اول نشد ساعـات آخـر می‌رسد
تا که خورجین از طلا و سکه آخر پُر کند            خولی بی‌چشم و رو با پا نه با سر می‌رسد
مطمئنم به همین زودی قـیامت می‌شود            جـادۀ کـرببـلا دیگر به محـشر می‌رسد
محشری که خستگی آن به قاسم می‌رسد            محشری که تشنگی آن به اصغر می‌رسد
به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا            تازیانه، کعب نی، سیلی به خواهر می‌رسد

کربلا آغاز درد و غصه‌های زینب است
شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است            من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم